۲۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۱

پیوسته ابرویت دل این ناتوان کشد
مردم کمان کشند و مرا آن کمان کشد

هرجنس را که هست کشد دل به جنس خویش
زآنت کمند مو طرف آن میان کشد

فرهاد نقش یار خود ار بر زدی به سنگ
نقش ره تو دیده بر آب روان کشد

بگشای لب به خنده تو پیش شکر فروش
تا رخت خود به خانه پیش ز پیش دکان کشد

زآنسان که سوی خویش کشد مور دانه را
خط دانه های دل ما چنان کشد

آواز ما ز گریه بسیار نم کشید
عاشق دگر چگونه تواند فغان کشد

سوزد دوباره اختر برگشته کمال
شبها کمال آه که بر سر آسمان کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.