۵۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۹

پیش رویت صنما وصف قمر نتوان کرد
نسبت حقه لعلت به شکر نتوان کرد

با وجود رخ و زلفین عبیر افشانت
صفت برگ گل و عنبر تر نتوان کرد

میهمانیست تمنای تو در خاطر ما
که به صد سالش ازین خانه بدر نتوان کرد

گفتم از غم بوصال تو گریزم لیکن
پیش شمشیر قضا هیچ سپر نتوان کرد

گر نه بینم رخت از طرف مشکین چه عجب
در شب تیره بخورشید نظر نتوان کرد

گذرست از همه عالم من دلسوخته را
لیکن از کوی وصال تو گذر نتوان کرد

نتواند که کمال از تو گریزد بجفا
زانکه از خنجر تسلیم حذر نتوان کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.