۲۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۱

هوس بار گر آزار دل افگار است
نخورد غم دل انگار که با آن یار است

شب وصلت سخن از صبر نگویم که کم است
فتنه شوق چه گویم به تو چون بسیار است

نکند عاشق تالانت ز غم روی تو خواب
عندلیب از هوس گل همه شب بیدار است

از توأم هر شرف و قدر که می باید هست
قیمتی نیست مرا پیش تو این مقدار است

روز وصل توأم از بهر نثار قدمت
کاش سر نیز در میبود چو چشمم چار است

گر چه دیدار تو صد بار شود دیده مرا
دیده را بار دگر آرزوی دیدار است

صوفیان مست شدند از سخنان تو کمال
که در انفاسی تو بوی سخن عطار است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.