۲۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۲

گل شکفت و باز نو شد عشق ما بر روی دوست
شاخ گل یارب چه می ماند به رنگ و بوی دوست

سنبل از تشویش باد آورده سر در پای سرو
گوئیا زلف است سر بنهاده بر زانوی دوست

چشم نرگس در کرشمه سحرها خواهد نمود
کو نظرها بافته است از غمزه جادوی دوست

چون نمی بیند نظیر روی او گل جز در آب
بر لب جو می کند زآنروی جست وجوی دوست

از انتظار پای بوس سرو آب استاده بود
چون بدید آن قامت و بالا روان شد سوی دوست

تا ابد ریحان رحمت سر برآرد از گلم
گر برم با خاک بونی از نسیم موی دوست

بر سر آن کر کند افغان به دور گل کمال
بلبلان در بوستان نالند و او رکوی دوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.