۲۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۵

ساقی لب تو این کرم از من دریغ داشت
میها که داشت یک دو دم از من دریغ داشت

بنمود صد گرم به حریفان هزار حیف
بوسی دو نیز بر قدم از من دریغ داشت

دی گفتمش بگز لب خود را به من بده بر
آن نقل هم ز خویش و هم از من دریغ داشت

من مورم و نگین جم آن لب غریب نیست
گر خانم و نگین جم از من دریغ داشت

پشت دلم چو طاق دو ابروش خم گرفت
زین غم که زلف خم به خم از من دریغ داشت

ای نامه بر بیار تو باری سلام خشک
گر بار رشحه قلم از من دریغ داشت

بر در خواست تا شنود آه کس کمال
بانگ کبوتر حرم از من دریغ داشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.