۲۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۴

دیده در عمری ز رویت با خیالی فائع است
عمر کان بگذشت بی روی نو عمری ضابع است

جان که رفت از پیش ما خواهد به آن لب باز گشت
چون به اصل خویش هر چیزی که بینی راجع است

نقطه خال و خطت آبات حسنند و جمال
یک یک این آیات را آن روی زیبا جامع است

می شود هر روز طالع زآن گریبان آفتاب
بر بدن پیراهنت بارب چه صاحب طالع است

پیش مهروبان چو ابر بی حیا صد پاره باد
هر رقیبی کز تماشا عاشقان را مانع است

هر کجا دل می رود در جست و جوی دلبری
پیشرو اشک است آنجا آه و ناله تابع است

از آب چشمت گشت طوفان در واقع کمال
نیست اغراقی درین معنی بیان واقع است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.