۲۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۰

خیال روی او در دیده نور است
مخوانش دل که از دلبر صبور است

به آن رخ میکند دعوی خویشی
به تابان و لیکن خویش دور است

میان نیستی دیدیم و هستی
میان بار ما خیر الأمور است

مرا با آن بهشتی رو به آتش
سلاسل خوشتر از گیسوی حور است

کمال این یک غزل گوباش کوتاه
ز کوتاهی چه نقصان زېور است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.