۲۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۲

چشم ز خیال تو پر از نور تجلیست
چشمی که چنین است به دیدار تو اولیست

صورنگر از آن صورت و معنی چو خبر داشت
انگیختن صورت چینش به چه معنیست

بر طرف چمن سور به صد شرم بر آید
از سایة قد تو که همسایه طوبیست

زآن طاق دو ابرو که بخوبی شده طاقند
کریست در آن طاق که منسوب به کسریست

خونی که به جو میرود از دبدة مجنون
سیلی است که راه گذرش بر در لیست

زآن زلف به دردم شده رنجور چو ایوب
از لب شکری ده که شفاخانه عیسی ست

هر خوب که در چشم کمال آبد و محبوب
را گوید به از آنی نو و فکری به ازین نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.