۲۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳

کعبه کویش مراد است این دل آواره را
با مراد دل رسان یارب من بیچاره را

دل دران کو رفت و شد آواره من هم می روم
تا ازان آواره تر سازم دل آواره را

در میان خار و خارا گر تونی همراه من
گل شناسم خار را دیبا شمارم خاره را

گر از آن دامن به این درویش اصلی می رسد
پاره ای می دوختم این جان پاره پاره را

سوی زلفش رفتم و دیدم که دربند دلست
جز من شبرو که داند مگر این عباره را

پیش ناهن چه حاصل ذکر پردازی کمال
دانه ی گوهر چه ریزی مرغ ارزن خواره را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.