۶۳۳ بار خوانده شده

مناجات شمارهٔ ۲۰۹

الهی هر چه دادی نشان است و آیین فرداست و آنچه یافتیم پیغام است و خلعت بر جاست. خدایا نشانت بیقراری دل و غارت جان است و خلعت وصال در مُشاهدهٔ جلال.

روزی که سر از پرده برون خواهی کرد
دانم که زمانه را زبون خواهی کرد

گر زیب و جمال از این فزون خواهی کرد
یارب چه جگر هاست که خون خواهی کرد
ای خداوندی که فلک و ملک را نگاهدارنده تویی، ای بزرگی که از ماه تا مااهی دارنده تویی، ای کریمی که دعا را نیوشنده تویی و جفا را پوشنده تویی، ای لطیفی که عطا را دهنده تویی و خطا را برازنده تویی ای یکتایی که در صفت جلال و جمال پاینده تویی، عاصیان را شوینده تویی و طالبان را جوینده تویی.

بنمای رهی که ره نماینده تویی
بگشای دری که در گشاینده تویی

زنگار غمان گرفت دور دل دل من
بزدای که زنگ دل زداینده تویی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مناجات شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:مناجات شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.