۲۳۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۴ - تعریف نورباغ

بهشت جاودانی نورباغ است
که این معموره را چشم و چراغ است

چنارش دست بر دل می‌گذارد
دماغ ناز سرو و گل ندارد

نباشد لاله را پیش گل آن حال
که پوشد از ته دل، جامه آل

کف تاکش مگر مغز خود افشرد؟
که حسن پنجه خورشید را برد

شکسن شاخ را دل کی دهد بار؟
هوا گو مومیایی را نگه دار

نسیمش کز رطوبت نیست خالی
شکسته شیشه بی‌اعتدالی

تعالی الله چه باغ دلپسندست
که از سروش قیمات‌ها بلندست

بود خاکش عبیر طره حور
ازین گلزار بادا چشم بد دور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳ - در توصیف باغ الهی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵ - در تعریف باغ بحرآرا بر لب دریا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.