۲۳۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۲

نماند در بدنم جان ز جستجوی گلی
مگر نسیم کند زنده‌ام به بوی گلی

نماند بی چمن امشب مرا حیات، مگر
نسیم صبح کند زنده‌ام به بوی گلی

نشاط تنگدلی در چمن حرامم باد
اگر چو غنچه دلم وا شود به روی گلی

به عندلیب پس از من قسم، که تا بودم
نبرد جانب گلزارم آرزوی گلی

چه حاجتم به چمن، چون همیشه هست مرا
زبان چو غنچه پر از گل ز گفتگوی گلی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.