۲۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۱

از تو دلها همه ناشاد و تو هم شاد نه‌ای
عالمی از تو خراب است و تو آباد نه‌ای

در گرفتاری عشق است حیات ابدی
جان به شکرانه ده ای صید، که آزاد نه‌ای

در حق من سخن غیر مگر کردی گوش؟
که دو روزست به من بر سر بیداد نه‌ای

گر سر زلف نداری، دل خود بیرون کش
در ره صید مکش دام، چو صیاد نه‌ای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.