۲۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۸

در سینه دل غمین فتاده
خود گو چه کنم، چنین فتاده

از کینه خلق، در هراسم
زان چین که بر آستین فتاده

جز عشق بتان که گیردش دست؟
زاهد که به ننگ دین فتاده

بر گرد لبت بنفشه شد سبز؟
یا مور در انگبین فتاده

در کوی تو آفتاب از شوق
غش کرده و بر زمین فتاده

از دولت عشق، سینه من
چون کوی تو دلنشین فتاده

پروانه طبیعت است قدسی
تا بر دل آتشین فتاده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.