۲۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲۰

من نمی‌گویم به چشمم نه قدم، یا بر زمین
چشم من فرش است هرجا می‌نهی پا بر زمین

کشتی چشم تر من بود با دریا قدر
اشک زور آورد، آمد پشت دریا بر زمین

زیر پای عاشقان باشد زمین و آسمان
عشق را یک پای بر عرش است و یک پا بر زمین

جای برگردون بود افتادگان عشق را
من هم از افتادگان عشقم، اما بر زمین

عمرها شد کشتی من با نکویان آشناست
دل ز دست هر یکی افتاده صد جا بر زمین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.