۲۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۰

دل به تیغ غمزه آن شوخ قاتل بسته‌ام
صید قاتل‌دوستم، بر تیغ ازان دل بسته‌ام

عمرها جان کنده‌ام، تا این دل صدپاره را
برده بر فتراک او چون صید بسمل بسته‌ام

زحمت پا برنتابد خار این صحرا، ازان
خویش را چون گرد بر دامان محمل بسته‌ام

شسته‌ام از جان شیرین دست اول، بعد ازان
دل به زلف آن بت شیرین‌شمایل بسته‌ام

قدسی آن کج‌قبله‌ام، کز زلف ترسازاده‌ای
عمرها بر گردن ایمان حمایل بسته‌ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.