۳۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۴

من صید زخم‌خورده از پا فتاده‌ام
رحمی، که بر سپردن جان، دل نهاده‌ام

اظهار دوستی زبانی کند چو خصم
باور کنم محبتش، از بس که ساده‌ام

از یمن عشق، دیدن رویم مبارک است
چون آفتاب، با همه کس رو گشاده‌ام

ساقی، دلم مقید دام کدورت است
بستان ز چنگ غصه به یک جام باده‌ام

هرگز اراده‌ای نکنم آرزو، مباد
مردم گمان برند که صاحب اراده‌ام

ایمان به عشق دارم و گویم حدیث عقل
در باطنم سوار و به ظاهر پیاده‌ام

قدسی نظر به خواری ظاهر مکن، که من
داغم، ولیک در بغل لاله زاده‌ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.