۲۵۵ بار خوانده شده
شکل گردابی به گرد خود ز مژگان میکشم
کم مباد اشکم، چرا منت ز طوفان میکشم؟
غنچه میچینم ز شاخ و بس که میآید بدش
از دل مرغ چمن گویی که پیکان میکشم
روز و شب سر در گریبانم ز غم، حق با من است
گر نفس چون صبح از چاک گریبان میکشم
میکنم پر خون ز کاوش، داغهای سینه را
بر سراپا باز نقش چشم گریان میکشم
طرفه شوخی گشته ساقی، از کفش جام شراب
میکشم، جز توبهای آخر چه نقصان میکشم؟
گر کند غیرت مدد، از دست رشک مدعی
دست بر دل مینهم، یا پا به دامان میکشم
عاقبت قدسی چو تخم خاک میباید شدن
کافرم گر منت یک جو، ز خاقان میکشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کم مباد اشکم، چرا منت ز طوفان میکشم؟
غنچه میچینم ز شاخ و بس که میآید بدش
از دل مرغ چمن گویی که پیکان میکشم
روز و شب سر در گریبانم ز غم، حق با من است
گر نفس چون صبح از چاک گریبان میکشم
میکنم پر خون ز کاوش، داغهای سینه را
بر سراپا باز نقش چشم گریان میکشم
طرفه شوخی گشته ساقی، از کفش جام شراب
میکشم، جز توبهای آخر چه نقصان میکشم؟
گر کند غیرت مدد، از دست رشک مدعی
دست بر دل مینهم، یا پا به دامان میکشم
عاقبت قدسی چو تخم خاک میباید شدن
کافرم گر منت یک جو، ز خاقان میکشم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.