۲۷۸ بار خوانده شده
عافیت غم را مداوا کرد و زین غم سوختم
هرکسی از داغ سوزد، من ز مرهم سوختم
خندههای شادی گل در چمن داغم نکرد
غنچه را دیدم غمی دارد، ازان غم سوختم
در محبت شعله افزون گردد آتش را ز آب
تا چو شمعم بود در هر قطرهای نم، سوختم
بس که دارم ذوق غم، هرجا که دیدم ماتمیست
من در آن ماتم، فزون از اهل ماتم سوختم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
هرکسی از داغ سوزد، من ز مرهم سوختم
خندههای شادی گل در چمن داغم نکرد
غنچه را دیدم غمی دارد، ازان غم سوختم
در محبت شعله افزون گردد آتش را ز آب
تا چو شمعم بود در هر قطرهای نم، سوختم
بس که دارم ذوق غم، هرجا که دیدم ماتمیست
من در آن ماتم، فزون از اهل ماتم سوختم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.