۲۵۸ بار خوانده شده
دیدم به چشم آینه بسیار سوی خویش
خالی نیافتم ز تو یک تار موی خویش
با خویش هم ز غیرت عشق تو دشمنم
در عاشقی نمیرود آبم به جوی خویش
خود را اگر به دوست نکردم غلط، چرا
در پیرهن چو غنچه ببالم به بوی خویش؟
نازم به چشم خود، که چو دیدار واپسین
در یک نظر نهفته همه آرزوی خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خالی نیافتم ز تو یک تار موی خویش
با خویش هم ز غیرت عشق تو دشمنم
در عاشقی نمیرود آبم به جوی خویش
خود را اگر به دوست نکردم غلط، چرا
در پیرهن چو غنچه ببالم به بوی خویش؟
نازم به چشم خود، که چو دیدار واپسین
در یک نظر نهفته همه آرزوی خویش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۰۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.