۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۶۰

میگساران را لبت یاد از می گلگون دهد
بی لب لعلت، می گلرنگ طعم خون دهد

نقد دل آورده‌ام، بنما جمال خویش را
تا نبیند دلربایی چون تو، کس دل چون دهد؟

دیده گردد خشک، اگر بر داغ دل مرهم نهم
چشمه را چون لای گیرد، نم کجا بیرون دهد؟

طالع عاشق ندارد یک دعای مستجاب
چند ورد صبحگاهم زحمت گردون دهد؟

از شکاف سینه دل را می‌کنم از خون تهی
صبر آنم کو، که دل از دیده خون بیرون کند؟

از وصال خود مکن منعم، چه کم خواهد شدن
تشنه‌ای را گردم آبی کس از جیحون دهد؟

همچو قدسی شهره‌ام در عشق لیلی‌طلعتان
شهرت من یاد از رسوایی مجنون دهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.