۲۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۴۳

بس که دود آه عاشق پرده افلاک شد
سینه افلاک از داغ کواکب پاک شد

پا ز عزت بر زمین ننهد ملک در شهر عشق
بس که در هر کوچه‌اش جسم عزیزان خاک شد

اتحادی هست با خونین‌دلانم، زان سبب
غنچه پیراهن درید و سینه من چاک شد

بر فروزد عارض معشوق از اظهار نیاز
روی گل از شرم عشق بلبل آتشناک شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.