۲۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۴

از خمار زخم دل تا چند درد سر کشد
چاک‌های سینه‌ام خمیازه بر خنجر کشد

انفعال خامی از پروانه‌ام دارد خجل
آتشی کو تا مرا در سلک خاکستر کشد؟

ای جگر، یک سیل خون کم گیر از یک آبله
تا به کی منت، لب خشکم ز چشم تر کشد

عافیت دارد به تنگم ز اختلاط ساخته
کو بلا تا همچو مشتاقان مرا در بر کشد

طبع قدسی با شراب عافیت دمساز نیست
بزم دردی کو که از دست بلا ساغر کشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.