۲۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۵

هر سر موی من از دود تو در فریاد است
ناله‌ام نغمه نی نیست که گویی بادست

دیده بی‌نور شود گر نکنم گریه چو شمع
مردم چشم مرا خانه ز سیل آباد است

تندی خوی تو از تاله فرو بسته لبم
ورنه حیثیت مرغان چمن فریادست

برگ سبزی به چمن کو که نشوید ابرش؟
بر خط سبز مکن تکیه که سرو آزادست

بر سر چارسوی عشق هنرمندانند
هرکه شاگردی این طایفه کرد استادست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.