۱۱۱۴ بار خوانده شده
طبعم ز باده چون گل سیراب روشن است
آیینه من است که از آب روشن است
رفتی ز دیده لیک نرفتی ز دل برون
من تیرهروز و خانه ز مهتاب روشن است
با آنکه در چراغ دو عالم نمانده نور
آتش هنوز در دل احباب روشن است
جز کشتن آرزو نبود گوسفند را
مضمون این ز خنجر قصاب روشن است
در عشق، نفی عقل همین ما نکردهایم
چندین هزار نکته در این باب روشن است
می ده که چون صراحی و ساغر در انجمن
چشم و دلم به نور می ناب روشن است
نگذاشتند بر در بتخانه که امشبم
فانوس دل به گوشه محراب روشن است
تا صبحدم به راه خیال بتان مرا
شب چون چراغ دیده بیخواب روشن است
حرف دروغ صبر ز قدسی مکن قبول
کآثار صبرش از دل بیتاب روشن است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
آیینه من است که از آب روشن است
رفتی ز دیده لیک نرفتی ز دل برون
من تیرهروز و خانه ز مهتاب روشن است
با آنکه در چراغ دو عالم نمانده نور
آتش هنوز در دل احباب روشن است
جز کشتن آرزو نبود گوسفند را
مضمون این ز خنجر قصاب روشن است
در عشق، نفی عقل همین ما نکردهایم
چندین هزار نکته در این باب روشن است
می ده که چون صراحی و ساغر در انجمن
چشم و دلم به نور می ناب روشن است
نگذاشتند بر در بتخانه که امشبم
فانوس دل به گوشه محراب روشن است
تا صبحدم به راه خیال بتان مرا
شب چون چراغ دیده بیخواب روشن است
حرف دروغ صبر ز قدسی مکن قبول
کآثار صبرش از دل بیتاب روشن است
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
۱۴۰۰/۱/۳۰ ۱۵:۴۲
چرا معنی ندار
۱۳۹۹/۱۰/۱۵ ۲۰:۱۱
لطفا معنی هر بیت رو هم قرار بدین با تشکر...