۲۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۲

بود ز روی تو روشن به صد دلیل مرا
که روز هجر تو باشد شب رحیل مرا

ز ناوکت به دلم زخم دیگران به شد
پر خدنگ تو شد بال جبرئیل مرا

دلیل سوختنم روشن است بی دعوی
چو شمع کی رگ گردن بود دلیل مرا؟

خوش است هرچه به لعل تو نسبتی دارد
لب تو ساخته محتاج سلسبیل مرا

خلاف طبع ز معشوق هم خلد در طبع
ز مهر شعله فسرد آتش خلیل مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.