۳۲۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹۵

زین پیش اگر مجنون دیوانه بُد اکنون که
از شبنم عشقِ او یک قطره و جیحون که

مجنون همه ی لیلی لیلی همه ی مجنون
این جا نه دویی باشد لیلی چه و مجنون که

چون موج برانگیزد چون اسب برون تازد
در معرض این و آن دریا چه و هامون که

دانم که نمی‌داند مفروغ ز مستأنف
گر معرفتی داری مافوق که مادون که

یک جوهرِ فرد آمد در عالم کثرت عشق
بر هم زدگان دانند افسرده که مجنون که

دیرینه حکایت‌ها با اوست نزاری را
تا خود چه کند عرضه بر رایِ همایون که

خونِ رز و خونِ دل تا چند خوری هر دو
تا خود که برون آید از عهده ی این خون که
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.