۲۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۹۳

از برت می‌روم به ناچاره
طمع از جان بریده یک باره

تا کجا سر برون کند مجنون
که شد از کویِ لیلی آواره

از بلایی چنین که پیش آمد
بوده‌ام ترس‌ناک همواره

تا کند احتمالِ دردِ فراق
کو دلی بردبارِ خون‌خواره

ماه‌رویا بسوزم ار برسی
بر سر راه من به سیاره

از تو دارم طمع که یادآری
از نزاریِ زار بی‌چاره
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.