۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۸۳

ماییم و جانی بر دهان از جور هجران آمده
نی سهو گفتم جان به لب بر بوی جانان آمده

در انتظار وصل شد ده روزه ایّامِ بقا
مقصود کی حاصل شود عمری به پایان آمده

طاقت ندارم بیش ازین درد فراق دوستان
مِن بعد چون پنهان کنم دردی به درمان آمده

ای باد بگذر یک شبی بر روضهٔ جانان من
تا بر زمین خلدی دگر بینی زرضوان آمده

در روضه ماهی حور وش کز عکسِ نورِ رویِ او
هر روز بر بام فلک خورشید تابان آمده

بی تو چنان زارم که گر بیند رقیبت بر درم
گوید نزاری نیست این شخصیست بیجان آمده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.