۴۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۷۶

در ده علی الصباح به دفعِ خمار باده
جانم زتشنگی به لب آمد بیار باده

بر خیز و برکش از سرِ خم روزِ عید برقع
آن بس که داد در رمضان انتظار باده

هر صبح دم ز برق اثیر قدح دمادم
در کوره ی وجودِ من افکن چو نار باده

گر برملا نمی خورمش عین مصلحت دان
ترسم که راز سینه کند آشکار باده

قلبِ تموز باده و هنگام تیر باده
وقتِ خریف باده و فصل بهار باده

خوش وقت عارفان که علی رغمِ پارسایان
بر ملکِ کاینات کنند اختیار باده

دارد به مذهبِ حکمایِ بلند همّت
برجوهر نفیس وجود افتخار باده

با دست عمرباد که بی باده بگذرانی
بر باد صبح خوش بود ازدست یار باده

با روزگار در غم و شادی موافقت کن
از کف به هیچ حال تو خالی مدار باده

خواهی نزاریا که بر از عمر خورده باشی
جز با حریف اهل مخور زینهار باده

بی همدمی بسر نشود عمر اهل دل را
با ناخوشان محال بود خوش گوار باده
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.