۳۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۵۸

آخر ای راحتِ جان دردِ دلِ ما بشنو
سخنی چند از این بی دلِ شیدا بشنو

سر چه می پیچی و گردن چه کشی از تسلیم
طرفه پندی دهمت بی غرض از ما بشنو

گوش بگشای ولی چشم ز نادیده ببند
هر چه ز آن جا به تو گویند از این جا بشنو

تا نگویند ندانی و چو گفتند خموش
حرف سربسته به الفاظ معمّا بشنو

یک زمانی برِ ما آی و علی رغمِ رقیب
اگرت هست حدیثی دو سه پروا بشنو

زان مفرّح که ز یاقوتِ لبت ساخته اند
دل بیمارِ مرا هست مداوا بشنو

چشم دارم که مرا دل دهی و گوش کنی
زاریِ زار مرا بهرِ خدا را بشنو

گر چه از دستِ من ای دوست فراغت داری
نکته ای هست ازین عاشقِ تنها بشنو

ناله ی مرغ که شب گیر به گوش تو رسد
همه پیغام نزاری ست نگارا بشنو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.