۲۹۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۵۱

بیا که جانِ منی جانِ من بیا بمرو
مکن به کامِ رقیبان مکن مرا بمرو

اگر رضایِ تو در کشتنِ من است بکش
رضا رضایِ تو دارم بدین رضا بمرو

به هر قفا که دهی شاکرم هلا باز آی
به هر جفا که کنی راضی ام بیا بمرو

به سوزِ سینه ی من مبتلا شوی بنشین
روا مدار بترس آخر از خدا بمرو

اگر به مصلحت از دستِ من بخواهی رفت
به رغمِ مدّعیان از سرِ وفا بمرو

هر آن جفا که ز بیگانه می رود بر من
رواست گو ز دلم داغِ آشنا بمرو

گر از سرِ تو برفت آن که دست گیرت بود
تو باری از سرِ پیمان نزاریا بمرو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.