۳۰۶ بار خوانده شده
ماییم و نیم جان و جهانی و نیمجو
جان از برایِ می که ستاند زما گرو
ای یار اگر نداری طاقت گریز کن
چون از مصافِ عشق برآمد غریو و غو
میدانِ عشق و معرکۀ عشق و زخمِ عشق
گر هیچت اختیار بود در میان مرو
گر برگِ جای دوست نداری و راهِ دوست
در تنگنایِ عشق سرِ خویش گیر و دو
ما با حواریانِ سماوات در گویم
اینک نهادهایم به دعوی قدم به گو
طوبا به چشمِ وهم مصوّر کند خطیب
بیچاره سیاه میطلبد از نهالِ نو
گر سیر شد ز مؤعظۀ عاقلان دلت
تذکیرِ عاشقانه بیا و ز من شنو
إلّا به پایمردیِ جبریلِ پایمرد
بر طاقِ آسمان نتوانند بست خو
در کیشِ عاشقان برافکنده عقل و حکم
در پیشِ آفتاب جهانتاب تیغ و ضو
در کشتزارِ عالمِ دنیا نزاریا
إلّا به داسِ همّتِ مردان مکن درو
خواهی بهشتِ عدن بگویم ترا عیان
از حلقۀ ولایتِ عدنان برون مشو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
جان از برایِ می که ستاند زما گرو
ای یار اگر نداری طاقت گریز کن
چون از مصافِ عشق برآمد غریو و غو
میدانِ عشق و معرکۀ عشق و زخمِ عشق
گر هیچت اختیار بود در میان مرو
گر برگِ جای دوست نداری و راهِ دوست
در تنگنایِ عشق سرِ خویش گیر و دو
ما با حواریانِ سماوات در گویم
اینک نهادهایم به دعوی قدم به گو
طوبا به چشمِ وهم مصوّر کند خطیب
بیچاره سیاه میطلبد از نهالِ نو
گر سیر شد ز مؤعظۀ عاقلان دلت
تذکیرِ عاشقانه بیا و ز من شنو
إلّا به پایمردیِ جبریلِ پایمرد
بر طاقِ آسمان نتوانند بست خو
در کیشِ عاشقان برافکنده عقل و حکم
در پیشِ آفتاب جهانتاب تیغ و ضو
در کشتزارِ عالمِ دنیا نزاریا
إلّا به داسِ همّتِ مردان مکن درو
خواهی بهشتِ عدن بگویم ترا عیان
از حلقۀ ولایتِ عدنان برون مشو
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.