۳۱۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۲۹

دوش مرا گفت عقل از سر رای زرین
کای پسر احباب را بر دو جهان بر گزین

جز دم ایشان مزن جز درِ ایشان مرو
جز دل ایشان مجوی جز رخِ ایشان مبین

بس ز وجود و عدم تا به کی از کیف و کم
خیز برون نه قدم از صفتِ کفر و دین

گر قدم جان نهی در ره اخلاص شان
در قدمت آسمان پست شود چون زمین

عزم فلک باشدت مجلس ایشان طلب
خلد برین بایدت در صف ایشان نشین

جام محبت بگیر از کف ساقی بنوش
اینت شراب طهور در نظر حور عین

در طلب زندگی باز نمایی مگر
از قدح عارفان چشمه ماءِ معین

روی بگردان ز خود راهِ بقا پیش گیر
روی ندارد به حق راهِ بقا جز چنین

جان نزاری فدا در قدم دوستان
در روشِ عشق نیست مرتبه ای بیش از این
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.