۳۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۱۵

صحبت اهل دلی و جاه من و جان من
گوشه ی ویرانه ای ملک سلیمان من

پای خم و دردیی کوثر و طوبای من
عافیت و گلخنی باغ و گلستان من

ساغر جمشید وقت پاشنه ی کفش من
خم چه ی نمرود عهد کوزه ی برخوان من

چند شوی در جوال بس که شنیدی محال
خیز بیا گو ببین معجز و برهان من

هم چو سلیمان شدم حاکم دیو و پری
نفس مسلط چو شد تابع فرمان من

پیش نزاری شدم عشق بیاموختم
تا به هزیمت برفت عقل خطادان من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.