۲۱۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶

دوش ناگاه نعره یی بر خاست
که دگر باره جنگ کرانست

مرگ دیدم بمرگ تا زنده
که همی باز گشت نتوانست

با یکی از هنروران که بر او
حل اشکال عقل آسانست

گفتم ای دوست باز می بینی
کار عالم که چون پریشانست؟

گفت آری قران نحسین است
وین خصومت نتیجۀ آنست

گفتم آخر نه جمله هفت اقلیم
زیر دوران چرخ گردانست؟

دور و نزدیک جاودان زبرش
دور مریخ و سیر کیوانست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵ - و قال ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.