۲۳۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸۰ - وله ایضاً

ای ز تو کار همه کس بر مراد
تا کی آخر کار ما باشد چنین ؟

خود روا داری تو از روی کرم
کین دعا گو بی نوا باشد چنین

من نگویم هیچ و تو باشی خموش
کار ما پس دایما باشد چنین

چون نباشد روی دخلی وانگهم
خرج خلقی در قفا باشد چنین

پس گدایی کردنم لازم شود
از تو پرسم سرورا باشد چنین؟

هم تو اهل جود و هم من اهل فضل
پس میان ما چرا باشد چنین ؟

نان من بروام و خدمت بر دوام
رسم و آیین کجا باشد چنین؟

من چنین محروم و هر بی حاصلی
از تو در نعمت ، سزا باشد چنین ؟

چون جز از تو کس نخواهد کر دراست
کار من، گر سالها باشد چنین

گر ازین بهتر همی باید بکن
ورچنین نیکست تا باشد چنین

با چو تو مخدوم حال چون منی
هم تو فتوی ده روا باشد چنین؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۹ - و له ایضاً
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۱ - و له ایضاً
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.