۲۳۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۳ - ایضا له

بنا میزد دلی چون شیر دارم
زبانی بر سخنها چیر داردم

تو پنداری به دقت جنگ و کوشش
دلی از زندگانی سیر دارم

ز زخم خنجر و زو بین و ناوک
تنی بسته به صد کفشیر دارم

به نامردی ندارم هر چه دارم
به زخم بازو و شمشیر دارم

بپرهیزد ز زخم او اگر من
زبان خویش پیش شیر دارم

سری کز آسمان بر می فرازم
چرا از بهر دونان زیر دارم؟

ندارم مردمی زین مردمان چشم
که گر این چشم دارم دیر دارم

ز دانش کیسه بر اقبال دوزند
من از وی مایة ادبیر دارم

ز چندین گفته های نغز حاصل
مرا گویی چه داری؟.... دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۲ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۴ - ایضا له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.