۲۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۳۰ - وله ایضا

دی در اسباب سیّدالوزرا
که قیاسش نداند الّا عقل

با خود اندر شدم به اندیشه
تا برآورد سر بسودا عقل

چون همه یک بیک چنان دیدم
که پسندیده داشت آنرا عقل

خواستم تا ستایشی کنمش
در سخن رفت فکرتم با عقل

گفتم این خواجۀ بدین عظمت
که شکوهش ببرد از ما عقل

زانچه در خواجگی بکار اید
چه ندارد تمام؟ گفتا عقل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۹ - ایضا له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۱ - این قطعه در مدح ملک السّیادة و النّقابه سیّد مجدالدّین گوید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.