۲۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۲ - وله ایضا

از رضی الملک الحق شرمساری حاصلست
بس که اندر حقّ من لطف و کرمها می کند

لیک تا فصل خزان آغاز دم سردی نهاد
گوییا کآن دم سرایت با تن ما می کند

در خوی خجلت غرق گردد سراپایم همی
کز تو خادم زاده رسم خود تقاضا می کند

گر چه اندر خدمت تو این سخن جزوی بود
گر تو دستوری دهی بگذارمش تا می کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۱ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۵۳ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.