۲۱۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۴ - ایضا له

زهی سرفرازی که در پیش حکمت
سپهر از دل و دیده محکوم باشد

تو باشی وجز تو نباشد اگر زانک
امامی درین عصر معصوم باشد

بتحقیق بدبخت آنرا شناسم
که از دوستیّ تو محروم باشد

تو آنی که اسباب ارباب معنی
به سعی بنان تو منظوم باشد

خلوص دعا گو بدین خدمت اندر
همانا که معلوم مخدوم باشد

در آتش شوم از برای رضایت
وگر خود چو شمعم تن از موم باشد

به خدمت فرستاده ام ارمغانی
تو خود دان که آنرا چه مفهوم باشد

چه پوشیده دارم؟تو دانی که تحفه
ز خادم تقاضای مرسوم باشد

ولیکن سه سال است وین یک دقیقه
بناچار باید که معلوم باشد

که در مذهب شاعران آنچنانست
که مرسوم بگذاشتن شوم باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳ - ایضاً له
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۵ - وله ایضا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.