۲۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۳ - وله ایضا فی استدعا التّبن

اسبم دی گفت می روم من
کاریت بجانب عدم نیست

گفتم که دمی بپای و گفتا
درآخور تو برون زدم نیست

میمیرم از آرزوی کاهی
و اندر تو به نیم جو کرم نیست

گر برگ ستور داریت نیست
بفروش چه داریم ستم نیست؟

جو ز آخر چرب باز کردی
یک توبره کاه خشک هم نیست؟

تا کی ز نشت وزین بر پشت؟
خود زین شکم تهیت غم نیست؟

جز راه به پشت من ندانی
می پنداری مرا شکم نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲ - وله ایضا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۴ - ایضاً له
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.