۲۴۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۱ - فی الّذم

دی مرا گفت دوستی که مرا
با فلان خواجه از پی دو سه کار

سخنی چند هست وز پی آن
خلوتی می ببایدم ناچار

خلوتی آن چنان که اندر وی
هیچ مخلوق را نباشد بار

گفتم این فرصت ار توانی یافت
وقت نان خوردنش نگه می دار
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۰ - و له ایضا فی مذمة الشعراء
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۲ - فی الامیر الاسفهسلّار مؤیّدالدّین اتابک یزد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.