۲۴۵ بار خوانده شده
زلف تو دلم برد و بقصد جان شد
گفتم که بگیرمش زمن ترسان شد
در تاب شد از نخست و بر خود پیچید
پس خم زد و در زیر کله پنهان شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
گفتم که بگیرمش زمن ترسان شد
در تاب شد از نخست و بر خود پیچید
پس خم زد و در زیر کله پنهان شد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.