۳۲۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷

امروز روی تو ز همه روز خوشترست
شیرین لب ز جان دل افروز خوشترست

بیمار چشم تو که همه روز خون خورد
امروز پاره یی ز همه روز خوشترست

بر دل خوشست دست درازیّ زلف تو
پرده دری ز غمزۀ دلدوز خوشترست

گفتم که باز ده دل ریشم بطنز گفت
مه تو دل صداع تو هر روز خوشترست

با درد تو بهست مرا زانکه شمع را
هم با سرشک دیده و با سوز خوشترست

با آنکه نیست خوی توبا ما چنان نکو
سر باری حدیث بد آموز خوشترست

در روی تو نظاره و بر یاد تو شراب
دایم خوشست و موسم نوروز خوشترست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.