۴۲۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹۳

گر هیچ می‌توانی ما را حمایتی کن
پیوندِ جانِ خود را با ما عنایتی کن

گر می‌توان که دستم گیری و در پذیری
بسیار مزد باشد اندک رعایتی کن

یک شب بیا زماني برگوی داستانی
تا خود سر چه داری آخر حکایتی کن

واجب کند ترحم بر بنده‌ی مقصر
پندی، نصیحتی ده شکری، شکایتی کن

اول عزیز کردی آخر مدار خوارم
هم خود بنا نهادی هم خود کفایتی کن

با ما مگو که زر کو آن تنگِ پر شکر کو
از گفته‌ی نزاری بنشین روایتی کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.