۴۵۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۹۲

ای دل حصارِ همّتِ مردان پناه کن
دنیا و دین به مرتبه تسلیمِ راه کن

تا طفلِ نفس خو کند از شیرِ حرص‌باز
پستانِ حرص و آز و هوا سر سیاه کن

آیینه است نفس و در او نقشِ آرزو
هر گه که پیشِ رویِ تو برخاست آه کن

عین الیقین معاینه دیدی بیار خاک
در دیده‌هایِ شرک و شک و اشتباه کن

مردانه باش و هم چو دگر جاهلان مساز
با گرگِ نفس یوسفِ دل را به چاه کن

تا در دریچه‌ی نظرت نگذرد خسی
یعقوب‌وار چشم جهان‌بین تباه کن

دل با خدای دار و به بتخانه راز گوی
در کعبه باش و قبله ز هر سو که خواه کن

در شش در ست نردِ حیاتت نزاریا
آخر به شش جهاتِ جهان در نگاه کن

بر جاهِ‌این جهانِ جهنده چه اعتماد
چاهِ بلاست جاهِ جهان ترکِ جاه کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.