۳۲۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۷۶

سخت کاری‌ست ریاضت‌کشِ هجران بودن
خونِ دل خوردن و دور از برِ جانان بودن

نه خلیلیم و نه ایّوب پس آخر تا چند
صابری کردن و بر آتشِ سوزان بودن

ای که با وصلِ تو پیوند گرفتم جاوید
تا ابد بایدم از هجر هراسان بودن

عیش دانی تو که بی‌رویِ تو نتوان کردن
زنده دانیم که بی‌بویِ تو نتوان بودن

مُقبل آن کس که ترا بیند ازیرا که توان
باغِ ریحانِ ترا بنده‌ی ریحان بودن

روی جمعیّتِ خاطر نبود بی تو بلی
که چو زلفت نتوان جز که پریشان بودن

عاقلان عیب کنندم که بپرهیز از عشق
عاشقی کردن از آن به که چو ایشان بودن

گر به خوبان نظری هست حکیمان را نیست
عیب در قدرتِ حق دیدن و حیران بودن

عارفان راغب و حورانِ بهشتی حاضر
کی توان منتظر وعده‌ی غِلمان بودن

سر فدایِ قدمِ دوست عفا الله رندان
کارِ زاهد صفتان است تن آسان بودن

تا کی از لاف نزاری به فصاحت مفریب
یک قدم به که چو بلبل همه دستان بودن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.