۲۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۷۰

نخواهم هرگز از می توبه کردن
نمی ترسم ز خون رز به گردن

به روی دوستان تا می توان خورد
نخواهم اندُهِ بی هوده خوردن

اگر صد سال خواهم در جهان بود
بباید عاقبت ناچار مردن

نخواهد بود دنیا باکسی دوست
چرا باید به دشمن دل سپردن

دل عاشق چو باشد لوح محفوظ
نشاید نقش عشق از دل ستردن

نزاری مست باش اینجا که آنجا
نشاید جز محبت هیچ بردن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.