۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۵۲

وه که جهان در گرفت سوزِ دمِ عاشقان
کون و مکان درکشید موجِ غمِ عاشقان

غلغلِ اِستبشرُوا در ملکوت اوفتاد
باز نهان شد عیان آن صنمِ عاشقان

عشق به دستِ ازل تا به دوامِ ابد
بر فلکِ مستقیم زد علمِ عاشقان

چون متحرّک شود موکبِ رایاتِ عشق
روحِ امین سر نهد در قدمِ عاشقان

محرم اگر نیستی پای درین ره منه
از سرِ عَمیا مرو در حرمِ عشاقان

برگذر از ما و من بیش و کم خود مبین
زان که کم و بیش نیست بیش و کمِ عاشقان

رنگ دو رنگی مکن کز ازل استادِ کار
سکّه ی وحدت نهاد بر درمِ عاشقان

آینه ی آهنین صورتِ کج‌بین بود
سینه ی یک دیگرست جامِ جمِ عاشقان

کلکِ نزاری کند چهره ی معنی تراز
خطِّ خطا کی روی بر قلمِ عاشقان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.